فرهنگ فارسی عمید
۱. در باور قدما، مادهای فرضی که بهوسیلۀ آن میتوان هر فلز پَست مانندِ مس را تبدیل به زر کرد؛ اکسیر.۲. [مجاز] هرچیز نادر و کمیاب.۳. [قدیمی] شیمی.۴. (تصوف) [مجاز] مرشد کامل.۵. [قدیمی، مجاز] مکر؛ حیله؛ تدبیر؛ افسون؛ فریب: ◻︎ نکشتم نرفتم به راه نیا / کنون ساخت بر من چنین کیمیا