خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کیمیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کیمیا
/kim[i]yā/
معنی
۱. در باور قدما، مادهای فرضی که بهوسیلۀ آن میتوان هر فلز پَست مانندِ مس را تبدیل به زر کرد؛ اکسیر.
۲. [مجاز] هرچیز نادر و کمیاب.
۳. [قدیمی] شیمی.
۴. (تصوف) [مجاز] مرشد کامل.
۵. [قدیمی، مجاز] مکر؛ حیله؛ تدبیر؛ افسون؛ فریب: ◻︎ نکشتم نرفتم به راه نیا / کنون ساخت بر من چنین کیمیا (فردوسی: ۱/۲۱۷).
〈 کیمیای سعادت: [قدیمی، مجاز] مایۀ خوشبختی: ◻︎ دریغ و درد که تا این زمان ندانستم / که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق (حافظ: ۶۰۰).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اکسیر
۲. شیمی
دیکشنری
alchemy, philosopher's stone, philosophers' stone
-
جستوجوی دقیق
-
کیمیا
لغتنامه دهخدا
کیمیا. (معرب ، اِ) کیمیاء. عملی است مشهور نزد اهل صنعت که به سبب امتزاج روح و نفس ، اجساد ناقصه را به مرتبه ٔ کمال رسانند یعنی قلعی و مس را نقره و طلا کنند، و چون این عمل خالی از حیله و مکری نیست از این جهت به این نام خوانند. (برهان ). لغتی است بسیار...
-
کیمیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: kim(i)yā) مادهای فرضی که به گمان قدما فلزاتی مانند مس و قلع را به طلا و نقره تبدیل میکند ، اکسیر؛ (به مجاز) هر چیز نایاب و دست نیافتنی ؛ (در قدیم) (به مجاز) افسون ، مکر و حیله ؛ (در تصوف) (به مجاز) انسان کامل مکمل که میتواند سالکان را تربیت...
-
کیمیا
واژگان مترادف و متضاد
۱. اکسیر ۲. شیمی
-
کیمیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] kim[i]yā ۱. در باور قدما، مادهای فرضی که بهوسیلۀ آن میتوان هر فلز پَست مانندِ مس را تبدیل به زر کرد؛ اکسیر.۲. [مجاز] هرچیز نادر و کمیاب.۳. [قدیمی] شیمی.۴. (تصوف) [مجاز] مرشد کامل.۵. [قدیمی، مجاز] مکر؛ حیله؛ تدبیر؛ اف...
-
کیمیا
فرهنگ فارسی معین
[ یو. ] 1 - (اِ.) ماده ای که به عقیدة قدما می توانست مس را تبدیل به طلا کند. 2 - مکر و حیله . 3 - (کن .) عشق ، عاشقی . 4 - (ص .) هر چیز نادر و نایاب ، دست نیافتنی . 5 - در تصوف نظر پیرو مرشد کامل .
-
کیمیا
دیکشنری فارسی به عربی
اکسير
-
کیمیا
واژهنامه آزاد
(مَجاز) نارده، کم یاب، بی همتا. || نامی است برای دختران.
-
کیمیا
واژهنامه آزاد
به عقیدۀ قدما، کیمیا اکسیری است که می تواند مس را به طلا تبدیل کند. و البته، به این دلیل که هرگز این اکسیر یافت نشد، کیمیا را نایاب و دست نیافتنی نیز معنی کرده اند. به علاوه، برخی از مردم کیمیاگران را جادوگر می دانستند و به همین دلیل برخی کیمیا را به...
-
کیمیا
واژهنامه آزاد
(مَجاز) کمیاب.
-
واژههای مشابه
-
کیمیا کردن
لغتنامه دهخدا
کیمیا کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناقصی را به مرتبه ٔ کمال رساندن : اقبال شاه گوید من کیمیاگرم کز خاک و گل به دولت او کیمیا کنم . مسعودسعد.بینش ما از نظر بی ریاکرد دل قلب مرا کیمیا. امیرخسرو (از آنندراج ).آنان که خاک را به نظر کیمیا کنندآیا بود که گ...
-
اصحاب کیمیا
لغتنامه دهخدا
اصحاب کیمیا. [ اَ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کیمیاگران . گروهی که میپنداشتند میتوان از راه بدست آوردن ماده ٔ اکسیر، زر و سیم بروش مصنوعی بدست آورد. رجوع به مقدمه ٔ ابن خلدون ترجمه ٔ پروین گنابادی ج 2 ص 1075 و 1112 شود.
-
علم کیمیا
دیکشنری فارسی به عربی
کيمياء
-
سیمرغ و کیمیا
فرهنگ گنجواژه
مطلوبهای دست نیافتنی.
-
کیمیا و زر
فرهنگ گنجواژه
کیمیاگری.