گاریچیلغتنامه دهخداگاریچی . (اِخ ) دهی است از دهستان ستخواست بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 50 هزارگزی باختر اسفراین . جلگه ، معتدل ، دارای 4 تن سکنه . زبان کردی . آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات ، شغل اهالی زراعت است ، را
فرضیة اِیریAiry hypothesisواژههای مصوب فرهنگستانفرضیهای مبتنی بر ترازمندی گرانشی (همایستایی) میان پوسته و گوشته
آرایۀ شلومبرگرSchlumberger array, Schlumberger electrode arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن زوجالکترودهای داخلی برای اندازهگیری ولتاژ، در مقایسه با زوجالکترودهای خارجی جریان، خیلی به هم نزدیکاند
آرایۀ وِنِرWenner array, Wenner electrode arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای با الکترودهای همفاصله و متقارن که میتواند در امتداد خط اندازهگیری گسترش یابد
آرایۀ قطبی ـ قطبیpole-pole array, two-arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن دو الکترود جریان و پتانسیل پشت سر هم و در فاصلهای دور از هم بر روی خط برداشت (survey line) قرار میگیرند
ریکشاواژهنامه آزادوسیله ای برای حمل و نقل که دو چرخ دارد و گاریچی در حالی که بک نفر یا دونفر در آن نشسته اند آن را می کشد
شخص حملکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ص حملکننده نامهبر، نامهرسان، پستچی، ارتباطات پستی حمال، باربر، گاریچی غلام، برده منتقلکننده قایقران، دریانورد راننده، سوار حمل، انتقال