گرانهلغتنامه دهخداگرانه . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی (بلوک زرکان ) بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقعدر 7هزارگزی شمال خاوری اهواز، کنار راه شوسه ٔ اهواز به مسجدسلیمان . در دشت واقع است و محلی گرمسیر می باشد و س
گرانهلغتنامه دهخداگرانه . [ گ ِ ن ِ ] (اِخ ) فرانسوا ماریوس . نقاش فرانسوی متولد شده در اکس . او نتایج عکاسی واقعی نور در نقاشی را به دست آورد.
پیرانهلغتنامه دهخداپیرانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) منسوب به پیر. چون پیر : کعبه دیرینه عروسی است عجب نی که بر اوزلف پیرانه و خال رخ برنا بینند. خاقانی .پیرانه گریست بر جوانیش خون ریخت ب
رانهلغتنامه دهخدارانه . (ص نسبی ، اِ) شلوار و جامه ای که بر ران پوشند. (از شعوری ج 2 ورق 14). شلوار. (ناظم الاطباء).
رانهلغتنامه دهخدارانه . [ ن َ ] (اِخ ) شهری بوده بناکرده ٔ حارث بن قیس (حارث الرایش ) ملقب و معروف به تبع اول ازسلاطین یمن . (از حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 92).
رانهلغتنامه دهخدارانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) رانا. رانه ظاهراً همان راناست که بلغت هندی لقب شاهزادگان راجگانست . (لباب الالباب چ لیدن ج 1 ص 325). راجه . (ناظم الاطباء) :
رانهلغتنامه دهخدارانه . [ ن َ / ن ِ ] (نف ، اِ) از این کلمه که مرکب از مفرد امر حاضر راندن است + هاء، علامت اسم آلت ، چون کلمه ٔ مناسبی بر سر آن افزایند میتوان اسم آلت ساخت . (یادداشت مؤلف ).
حساب گرانهلغتنامه دهخداحساب گرانه . [ ح ِ گ َ ن َ ] (ق مرکب ) کاری حسابگرانه آغاز کردن ، با احتیاط و با توجه و دقت شروع کردن .
حساب گرانهلغتنامه دهخداحساب گرانه . [ ح ِ گ َ ن َ ] (ق مرکب ) کاری حسابگرانه آغاز کردن ، با احتیاط و با توجه و دقت شروع کردن .
درمان سرکوبگرانهsuppressive therapyواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از رواندرمانی که سازوکارهای دفاعی مُراجع را تقویت میکند و بیشتر بر سرکوب تجارب و احساسات تأکید دارد
رفتار کاوشگرانهexploratory behaviourواژههای مصوب فرهنگستانحرکاتی که انسانها یا جانوران برای شناسایی یا سازگاری با محیطهای جدید انجام میدهند
رفتار یاریگرانهhelping behaviourواژههای مصوب فرهنگستانرفتاری که موجب افزایش آسایش و رفاه و سلامت دیگران شود متـ . یاریگری helpfulness