رمیارلغتنامه دهخدارمیار. [ رَم ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شبان . گله بان . (برهان ). رامیار. رمه بان . (آنندراج ). رمه یار : منم رمیار پایت آرمیده که سازم خاک پایت کحل دیده .نزاری (از آنندراج ).
رمیارفرهنگ فارسی عمید= چوپان: ◻︎ منم رمیار بابت ای رمیده / که سازم خاک پایت نور دیده (انوری: مجمعالفرس: رمیار).
واکنش گرماگیرendothermic reactionواژههای مصوب فرهنگستانواکنشی شیمیایی که انجام آن به گرما نیاز دارد و آن را از محیط اطراف میگیرد