لغتنامه دهخدا
گرگین . [ گ َ ] (ص مرکب ) (از: گر + گین پسوند اتصاف ) مخفف آن گرگن است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). شخصی را گویندکه صاحب گر باشد یعنی جرب داشته باشد چه گین بمعنی صاحب هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). اجرب . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ) (زمخشری ). جرباء. (بحر الجواهر): معرورة؛ ش