گزان بندلغتنامه دهخداگزان بند. [ گ ِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 14 هزارگزی شمال باختری ورزقان و 6 هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. هوای آن معتدل دارای
مفصل زینیsaddle jointواژههای مصوب فرهنگستاننوعـی مفصل زلالهای که شبیه به زین است و امکان حرکت در جهات مختلف را امکانپذیر میسازد، مانند مفصل پایۀ شست
درزۀ اصلیmaster joint, major joint, main jointواژههای مصوب فرهنگستاندرزهای که گسترش بیشازحد میانگین داشته باشد
جان جانلغتنامه دهخداجان جان . [ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روح اعظم است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جان جانها. (آنندراج ) : علم جان جان تست ای هوشیارگر بجویی جان جان را درخور است . ناصرخسرو.مکان علم فرقانست و
جان جهانلغتنامه دهخداجان جهان . [ ن ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطابی است بمعشوقه : بس بناگوش چو سیماکه سیه شد چو شبه آن ِتو نیز شود صبر کن ای جان جهان . فرخی .بگشای بشادی و فرّخی ای جان جهان آستین خی کامروز بشادی فرارسید<
گزانلغتنامه دهخداگزان . [ گ َ ] (نف ، ق ) گزنده . در حال گزیدن : دهقان بتعجب سرانگشت گزانست کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار. منوچهری .گفت نی من خود پشیمانم از آن دست خود خایان و انگشتان گزان . مولوی
گزانلغتنامه دهخداگزان . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 12000گزی باختر حسین آباد و گزان پایین کنار راه فرعی حسین آباد به بانچوب . هوای آن سرد و دارای 350 تن سکنه است . آب آنجا
دست گزانلغتنامه دهخدادست گزان . [ دَ گ َ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال گزیدن دست . || گزنده ٔ دست : ز آفت بیدبرگ باد خزان شاخ پربرگ بید دست گزان .نظامی .
خانه گزانلغتنامه دهخداخانه گزان . [ ن ِ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهر آسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت ، واقع در 56 هزارگزی جنوب ساردوئیه و 10 هزارگزی خاور راه مالرو جیرفت - ساردوئیه . ساکنین آن از طایفه ٔ سلیمانی هستند.
گزانلغتنامه دهخداگزان . [ گ َ ] (نف ، ق ) گزنده . در حال گزیدن : دهقان بتعجب سرانگشت گزانست کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار. منوچهری .گفت نی من خود پشیمانم از آن دست خود خایان و انگشتان گزان . مولوی
گزانلغتنامه دهخداگزان . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 12000گزی باختر حسین آباد و گزان پایین کنار راه فرعی حسین آباد به بانچوب . هوای آن سرد و دارای 350 تن سکنه است . آب آنجا