گوراندلغتنامه دهخداگوراند. (اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر واقع در 42500 گزی باختر ورزقان و 29 هزارگزی راه مالرو ارابه رو تبریز به اهر. کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 2
گوروندلغتنامه دهخداگوروند. [ گورْ وَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان تامین بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان واقع در 46000 گزی جنوب باختری میرجاوه و 15000 گزی باختر راه فرعی میرجاوه به خاش . سکنه ٔ آن 45</
ورچندلغتنامه دهخداورچند. [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین . سکنه ٔ آن 826 تن و آب آن از رود محلی تأمین می شود. محصول آنجا غلات و سیب زمینی . شغل اهالی زراعت ، قالی و جاجیم بافی است . سر راه فرعی خلجستان به آب گرم واقع است . (از فرهنگ
ورچندلغتنامه دهخداورچند. [ وَ چ َ ] (حرف ربط مرکب ) مخفف وارچند.وگر چند. واگرچند. (فرهنگ فارسی معین ) : گویم اگر عدوی تو کلب است راست است ورچند با شجاعت و با سهم ضیغم است .سوزنی .
گوراندانلغتنامه دهخداگوراندان . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع در 4 هزارگزی شمال خاوری لاهیجان و 3 هزارگزی شمال شوسه ٔ لاهیجان به لنگرود. جلگه و معتدل مرطوب مالاریایی است . سکنه ٔ آن <span class="h
گوراندنلغتنامه دهخداگوراندن . [ دَ ] (مص ) آشفتن .درهم و برهم کردن ، چنانکه نخ و ابریشم و جز آن را به طوری که باز کردن آن آسان نباشد. (یادداشت مؤلف ).- به هم گوراندن ؛ گوراندن . رجوع به گوراندن شود.- کار را گوراندن ؛ آشفته کردن آن .
گوراندانلغتنامه دهخداگوراندان . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع در 4 هزارگزی شمال خاوری لاهیجان و 3 هزارگزی شمال شوسه ٔ لاهیجان به لنگرود. جلگه و معتدل مرطوب مالاریایی است . سکنه ٔ آن <span class="h
گوراندشت بزرگلغتنامه دهخداگوراندشت بزرگ . [ دَ ت ِ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 43 هزارگزی شمال ضیأآباد و 6 هزارگزی راه شوسه . کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن <span class="hl" dir="lt
گوراندشت کوچکلغتنامه دهخداگوراندشت کوچک . [ دَ ت ِ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 43 هزارگزی شمال ضیأآباد و 6 هزارگزی راه عمومی . کوهستانی و سردسیر اس
گوراندنلغتنامه دهخداگوراندن . [ دَ ] (مص ) آشفتن .درهم و برهم کردن ، چنانکه نخ و ابریشم و جز آن را به طوری که باز کردن آن آسان نباشد. (یادداشت مؤلف ).- به هم گوراندن ؛ گوراندن . رجوع به گوراندن شود.- کار را گوراندن ؛ آشفته کردن آن .