نظریۀ وجوه دستمزدwage fund theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریۀ کلاسیک تقاضا برای نیروی کار که براساس آن همواره مقدار ثابتی از وجوه مالی به پرداخت دستمزدها تخصیص مییابد و اگر در جایی افزایش مشاهده شود به معنای کاهش در جای دیگر است
سههشتوجهی چهارگوشهای، سههشتوجهی چهارگوشtetragonal trisoctahedronواژههای مصوب فرهنگستان← ذوزنقهوجهی
سههشتوجهی سهگوشهای، سههشت وجهی سهگوشtrigonal trisoctahedronواژههای مصوب فرهنگستان← سههشتوجهی
پوزهلغتنامه دهخداپوزه . [ زَ / زِ ] (اِ) پیرامون و گرداگرد دهان . پوز. فرطوسه . فرطیسه . بتفوز. مجموع دهان و فکین حیوان . فوز. زفر. بدفوز. فریش . فش . فرنج . فوزه . تانول . (لغت نامه ٔ اسدی ) . کلفت . || دهان بند. فنطیسة. فطیسة. || تنه ٔ درخت . (برهان ). پوز.
پوزهلغتنامه دهخداپوزه . [ زِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان ثلاث بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 48 هزارگزی جنوب خاور کنگان . کنار راه اتومبیل رو کنگان به لنگه . دارای 50 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" d
pruneدیکشنری انگلیسی به فارسیپروانه، الوبخارا، الو، گوجه برقانی، سیاه آلو، هرس کردن، اراستن، سرشاخه زدن، ساده کردن
prunesدیکشنری انگلیسی به فارسیآلو، الوبخارا، الو، گوجه برقانی، سیاه آلو، هرس کردن، اراستن، سرشاخه زدن، ساده کردن
کشته آبلغتنامه دهخداکشته آب . [ ک ِ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) میوه های خشک در آب خیسانده . کشته ٔ تر نهاده مانند آلو و گوجه ٔ برقانی (برغانی ) و برگه ٔ هلو و زردآلو و غیره . (یادداشت مؤلف ).
متنجنلغتنامه دهخدامتنجن . [ م ُ ت َ ج َ ] (اِ) قسمی از خورش که از گوشت و روغن و آلو و قیسی و گردو و خلال بادام و پسته و خلال نارنج می سازند. (ناظم الاطباء). خورشی که از گوشت و روغن و پیاز سرخ کرده با انواع میوه های خشک چون گردو و آلو و گوجه برقانی و بادام و پسته و غیره سازند. (یادداشت به خط مر
گوجهلغتنامه دهخداگوجه . [ ج َ / ج ِ] (اِ) در له-ج-ه ٔ کاش-ان ، زگی-ل . ثؤل-ول . پال-و. آژخ . ژخ . ک-ار. (لهج-ه ٔ ملای-ر) (یادداش-ت م-ؤلف ).
گوجهلغتنامه دهخداگوجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرکهنه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان قوچان واقع در 8 هزارگزی جنوب باختری قوچان به شیروان . جلگه و هوای آن سرد است و 108 تن سکنه دارد. آب
گوجهلغتنامه دهخداگوجه . [ گ َ / گُو ج َ / ج ِ ] (اِ) قسمی از آلوچه ٔ بزرگ و آبدار. (ناظم الاطباء). از خانواده ٔ روزاسه ، پرونوس اسپینوزا . (جنگل شناسی کریم ساعی ج 2). آن را در کجور، آستارا و
گوجهفرهنگ فارسی عمید۱. میوهای کروی یا بیضی کوچک و آبدار با پوست نازک به رنگ سبز یا سرخ و یک هستۀ سخت.۲. درخت این میوه که کوتاه و دارای برگهای بیضی است.۳. = گوجهفرنگی
گوجهلغتنامه دهخداگوجه . [ ج َ / ج ِ] (اِ) در له-ج-ه ٔ کاش-ان ، زگی-ل . ثؤل-ول . پال-و. آژخ . ژخ . ک-ار. (لهج-ه ٔ ملای-ر) (یادداش-ت م-ؤلف ).
گوجهلغتنامه دهخداگوجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرکهنه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان قوچان واقع در 8 هزارگزی جنوب باختری قوچان به شیروان . جلگه و هوای آن سرد است و 108 تن سکنه دارد. آب
گوجهلغتنامه دهخداگوجه . [ گ َ / گُو ج َ / ج ِ ] (اِ) قسمی از آلوچه ٔ بزرگ و آبدار. (ناظم الاطباء). از خانواده ٔ روزاسه ، پرونوس اسپینوزا . (جنگل شناسی کریم ساعی ج 2). آن را در کجور، آستارا و
گوجهفرهنگ فارسی عمید۱. میوهای کروی یا بیضی کوچک و آبدار با پوست نازک به رنگ سبز یا سرخ و یک هستۀ سخت.۲. درخت این میوه که کوتاه و دارای برگهای بیضی است.۳. = گوجهفرنگی