گوردوانیلغتنامه دهخداگوردوانی . [ دَ ] (حامص مرکب ) در اصطلاح شکارچیان ، راندن گوران به جایی که شکار کردن آنان آسان باشد. (یادداشت مؤلف ).
گوردهانلغتنامه دهخداگوردهان . [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاشار بخش بمپور شهرستان ایرانشهر واقع در55000 گزی جنوب بمپور کنار شوسه ٔ بمپور به چاه بهار.کوهستانی و گرم سیر مالاریایی است . سکنه ٔ آن 65 تن است . آب آن از قنات است
گوردونلغتنامه دهخداگوردون . [ دُن ْ ] (اِخ ) مرکز ناحیه ٔ لوت (در فرانسه ) که 4000 تن جمعیت دارد. کلیساهایی از قرون 12 و 14 م . در این ناحیه می باشد. این ناحیه 9</spa
گوردونلغتنامه دهخداگوردون . [ گُرْ دُن ْ ] (اِخ ) شارل ژرژ، معروف به گوردون پاشا (1833-1885م .). کاشف و افسر انگلیسی که در وول ویچ متولد شد. وی حاکم سودان بوده و موقعی که مهدی خرطوم (پایتخت سودان ) را گرفت ، کشته شد.
گوردون د ژنوییاکلغتنامه دهخداگوردون د ژنوییاک . [ دُن ْ دُ ژِ ] (اِخ ) نیکلا (1826-1898 م .).عالم نسب شناس فرانسوی که در پاریس متولد شد.