واماندلغتنامه دهخداواماند. (اِمص مرکب ) بقا. قیام . || (مص مرکب مرخم ) باقیماندن . (غیاث اللغات از شرح اسکندرنامه ) (آنندراج ).
بمباران الگومندpattern bombingواژههای مصوب فرهنگستانفروریختن یکنواخت بمب براساس الگویی خاص بهمنظور حملۀ نظاممند به منطقۀ هدف