گووَهگویش بختیاری1. گاوه، گُوَه، تکه چوبى که یک سر آن را از دو پهلو تراشند تا پهن و نازک شود و آن را در شکاف چوبهاى دیگر گذارند و با ضربه زدن آنها را دو نیم کنند؛ 2. بخشى از گاوآهن. (تصویر) دار.
پهلوگاه ویژۀ اتوبوسbus bayواژههای مصوب فرهنگستانانشعاب یا قسمت عریضشدهای از راه که به اتوبوسها امکان میدهد، بدون اینکه مزاحم جریان شدآمد شوند، برای سوار شدن یا پیاده کردن مسافر توقف کنند متـ . پهلوگاه
عَوّاBootes, Boo, Herdsmanواژههای مصوب فرهنگستانصورتی فلکی در آسمان شمالی (northern sky) که به شکل یک مرد گاوچران تصور میشود
وژوهلغتنامه دهخداوژوه . [ وَ ] (اِ) چکیدن باران از سقف خانه و امثال آن . (آنندراج ) (برهان ) (انجمن آرا). وُژوه . (ناظم الاطباء).
ویوهلغتنامه دهخداویوه . [ وی وَ / وِ ] (اِ) (در کشتی رانی ) قسمتی از جثه ٔ کشتی که از آب خارج است (در اصطلاح کشتی بانان سواحل خلیج فارس ). (سدیدالسلطنة از فرهنگ ایران زمین سال 11 شماره ٔ 1-<s