گویشورinformant, consultant 1, language consultantواژههای مصوب فرهنگستانسخنگوی یک زبان یا گویش که منبع کسب اطلاعات مربوط به آن زبان قرار میگیرد متـ . گویشور مشاور
مهرهچَفتهvoussoirواژههای مصوب فرهنگستانهریک از قسمتهای ذوزنقهای در چَفتههای معماری مغربزمین، معمولاً از جنس سنگ یا آجر
مهرهچَفتۀ کنگرهایstepped voussoirواژههای مصوب فرهنگستانمهرهای که لبۀ فوقانی آن را صاف میکنند تا با رجِ ساختمایههای پیرامون همتراز شود
گوشورلغتنامه دهخداگوشور. [ گوش ْ وَ ] (ص مرکب ) صاحب گوش . دارای گوش . که گوش دارد. (مؤلف ). || سامع. (مؤلف ).- امثال : گوشور یک بار خندد کر دو بار . (امثال و حکم ج 3 ص 1333<
زبان درونیinternalized language, internal language, intensional languageواژههای مصوب فرهنگستاندانش زبانی ملکۀ ذهن یک گویشور بومی
واژگان غیرفعالpassive vocabularyواژههای مصوب فرهنگستانمجموع واژههایی که گویشور زبان آنها را درک میکند، اما بهطور روزمره از آنها استفاده نمیکند
پذیرفتنیacceptableواژههای مصوب فرهنگستانویژگی گفتهای که ازنظر گویشور زبان قابل قبول است و عملاً به کار میرود