راه چوبکِشیskidding road, skid roadواژههای مصوب فرهنگستانگذرگاهی که در آن عملیات راهسازی انجام شده است و مسیر چوبکِشی را به انبارگاه متصل میکند
تایر راهسازیoff-the-road tyre, off-the-road, OTRواژههای مصوب فرهنگستانتایر خودروهای مخصوص عملیات راهسازی و ساختمانی و معدنی
رهنگاشت 1road mapواژههای مصوب فرهنگستاننگاشت حاصل از شناسایی و ارزیابی تحولات آینده که حرکت بهسوی اهداف موردنظر را در اختیار تصمیمسازان قرار میدهد
راه اصلیmajor roadواژههای مصوب فرهنگستانراهی که با توجه به عرض آن یا حجم یا سرعت حرکت وسایل نقلیه بر دیگر راهها اولویت دارد
گیرهلغتنامه دهخداگیره . [ رَ / رِ ] (اِ) اسم آلت مشتق است . مرکب از: گیر (گرفتن ) + ه پسوند مکان و آلت . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || سبد کوچک را گویند و آن ظرفی است که از چوب و نی و گیاه و امثال آن بافند. (برهان قاطع). سبد خرد که در آن میوه نمایند. (انجمن
گیرهفرهنگ فارسی عمید۱. ابزاری که برای نگهداشتن، فشار دادن، و یا گرفتن چیزی به کار میرود؛ انبر.۲. وسیلهای چوبی، فلزی، یا پلاستیکی برای نگاه داشتن لباس روی طناب یا میله.۳. وسیلهای برای جمع کردن یا نگهداشتن موی سر.۴. وسیلهای برای ضمیمه کردن کاغذها به هم.۵. (پزشکی) وسیلهای برای بستن رگ و مانن
گیرهدیکشنری فارسی به انگلیسیcatch, clasp, clinch, clip, closure, fastener, fastening, gripper, holder, jaw, snap, trigger
دستگیرهلغتنامه دهخدادستگیره . [ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آلتی از چوب یا فلز یا شیشه که برای گشودن و بستن در بر آن نصب کنند. گوی مانندی از چوب یا شیشه و فلز که بر درها تعبیه کنند تا با به دست گرفتن آن در را بتوان گشود و بست . قطعه ٔ فلزی منحنی به درازای بدستی یاکم
خیزه گیرهلغتنامه دهخداخیزه گیره . [ زَ / زِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) نوعی بازی است . رجوع به خیزبگیر شود. خیزه گیر.
زبان گیرهلغتنامه دهخدازبان گیره . [ زَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) از ادواتی است که در طب برای گرفتن و نگه داشتن زبان هنگام معاینه بکار میرود.