پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
نقشههای چونساختas-built drawings, as-builts, record drawingsواژههای مصوب فرهنگستاننقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
تصوردیکشنری عربی به فارسیروبروشدن , مواجه شدن با , در نظر داشتن , انتظار داشتن , درذهن مجسم کردن , خيال بافي کردن , رويايي بودن , دررويا ديدن , تجسم کردن , تصور کردن
رويةدیکشنری عربی به فارسیتشخيص دادن , تميز دادن , پيدا , پديداري , قابليت ديدن , ميدان ديد , ديد , بينايي , رويا , خيال , تصور , ديدن , يا نشان دادن (دررويا) , منظره , وحي , الهام , بصيرت
یالغتنامه دهخدایا. (اِ) به معنی یاد آوردن بود. (اوبهی ). در برخی مآخذ «یا» را مخفف «یاد» آورده اند و ظاهراً نظر به فرهنگ اسدی و شاهد آن از رودکی داشته اند که گفته است :یا، یاد بود. رودکی گوید : یا آری و دانی که توئی زیرک و نادان [ کذا ]ور یاد نداری تو سکا
یالغتنامه دهخدایا. (حرف ربط) حرف ربط است . صاحب غیاث اللغات و آنندراج آرند: در فارسی از حروف عاطفه است و افاده ٔ معنی تردید کند و از شأن اوست که بر معطوف علیه و معطوف هر دو آید در این صورت مدخول یکی منفی و مدخول دیگری مثبت باشد مثلاًیا مردی یا نامردی . یا مرد باش یا در پی مرد باش .یا م
یالغتنامه دهخدایا. (ع حرف ندا) حرف ندا برای دور است حقیقة یا حکماً و برای ندای نزدیک باشد و گفته اند مشترک است میان دور و نزدیک و گفته اند برای بین دور و نزدیک و متوسط است . و یا از همه ٔ حروف ندا بیشتر استعمال شود و به همین سبب هنگام حذف بجز خود یا چیز دیگری مقدر نشود مانند: یوسف اعرض عن ه
یافرهنگ فارسی عمیدنشانۀ برابری یا تقابل دو یا چند چیز و امکان انتخاب یکی از آنها: یا این یا آن، یا مرگ یا نجات، ◻︎ یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه / یا چو مردانْت مرگ رویاروی (حنظلۀ بادغیسی: شاعران بیدیوان: ۴).
داماسپیالغتنامه دهخداداماسپیا. (اِخ ) نام زن اردشیر درازدست و مادر خشایارشای دوم . وی روز فوت اردشیر درگذشته است . نعش وی و اردشیر را با نعش پسر مقتولش در یک روز برای دفن بمقبره ٔ شاهان هخامنشی بردند. (ایران باستان ج 2 ص 952).<br
داورکیالغتنامه دهخداداورکیا. [ وَ ] (اِخ ) خطاطست . رجوع به نمونه ٔ خطوط خوش کتابخانه ٔ شاهنشاهی ایران شود.