lowerدیکشنری انگلیسی به فارسیپایین تر، اخم، ترشرویی، پایین اوردن، کاستن از، تخفیف دادن، تنزل دادن، فروکش کردن، اخم کردن، خرد شدن، پست تر، هوای گرفته و ابری
خردکن دمندهchopper blowerواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که علوفه را خرد میکند و با استفاده از جریان باد آن را به مجاری انتقال میراند
دمندهblowerواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی با سازوکار چرخشی که برای افزایش فشار هوا یا گاز تا حد یک اتمسفر به کار میرود
دنبالگرfollowerواژههای مصوب فرهنگستانکاربری که برای دیدن مطالب ارائهشدة کاربر دیگر مشترک حساب کاربری او میشود
دنبالگر سریعfast followerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که بهسرعت از نوآوریهای رقبای خود تقلید میکند
دنبالگر متأخرlate followerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که مدتی پس از پیشگام یا پیشگامها و دنبالگرهای متقدم وارد بازار میشود