parishدیکشنری انگلیسی به فارسیفرقه، اهل محله، محله، شهرستان، قصبه، بخش، شهر، بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
parishدیکشنری انگلیسی به فارسیفرقه، اهل محله، محله، شهرستان، قصبه، بخش، شهر، بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
کَبَرCapparisواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از کَبَریان درختچهای خاردار با تقریباً 50 گونه که در مناطق مدیترانهای پراکنده هستند؛ از غنچههای کَبَر اروپایی در تهیۀ ترشی استفاده میشود