انطباق 1adaptation 3واژههای مصوب فرهنگستاندر نظریۀ تحول شناختی پیاژه، فرایند تطبیق ساختارهای شناختی فرد برای برآوردن خواستهای محیطی که شامل دو فرایند مکمل درونانطباق و برونانطباق است
انطباق اجتماعیsocial adaptationواژههای مصوب فرهنگستانسازگاری با ضرورتها و محدودیتها و آداب و رسوم اجتماعی
انطباق حسیsensory adaptationواژههای مصوب فرهنگستانکاهش پاسخدهندگی گیرنده یا دستگاه حسی به دنبال تحریک طولانیمدت
تَنیزۀ رافینیRuffini's corpuscleواژههای مصوب فرهنگستانپایانۀ عصبی تیغهای در عمق پوست با سازش آهسته (slow adaptation) که فشارهای پیوسته آن را تحریک میکند
سازگاریدیکشنری فارسی به انگلیسیadaptation, agreement, accordance, coincidence, compatibility, concord, congeniality, consistency, correspondence, harmony, modus vivendi, orientation, pliability, rapport, tolerance, tune, unity
انطباق اجتماعیsocial adaptationواژههای مصوب فرهنگستانسازگاری با ضرورتها و محدودیتها و آداب و رسوم اجتماعی
انطباق حسیsensory adaptationواژههای مصوب فرهنگستانکاهش پاسخدهندگی گیرنده یا دستگاه حسی به دنبال تحریک طولانیمدت
انطباق فرهنگیcultural adaptationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند سازگاری با آداب و رسوم و ضرورتها و محدودیتهای فرهنگی