سرشکن کردنadjust 1واژههای مصوب فرهنگستانعمل به حداقل رساندن خطاهای دستهای از مشاهدات ازطریق انجام عملیات ریاضی یا فیزیکی یا آماری
میزان کردنadjust 2واژههای مصوب فرهنگستانمجموعه اَعمالی که برای جفت کردن و دقیق کردن و تنظیم یک دستگاه به کار رود
adjustدیکشنری انگلیسی به فارسیتنظیم کنید، تنظیم کردن، سازگار کردن، تعدیل کردن، میزان کردن، وفق دادن، تسویه نمودن، مطابق کردن
خداحافظدیکشنری فارسی به انگلیسیadieu, adios, au revoir, auf Wiedersehen, farewell, good-by, good-bye, goodby, goodbye