affirmدیکشنری انگلیسی به فارسیتأیید کنید، تصدیق کردن، شهادت دادن، بطور قطع گفتن، اظهار کردن، اثبات کردن، تصریح کردن
افرملغتنامه دهخداافرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام مردی است و او را مسجدی است جامعالمعبر. (منتهی الارب ). شخصی که مسجد جامعی در مصر بنا کرده . (ناظم الاطباء).
افرملغتنامه دهخداافرم . [ اِ رِ ] (اِخ ) (سن ...) از پدران کلیسا است که در نزی بیس در بین النهرین متولد گشت و به سال 373 م . درگذشت . (از لاروس ).
affirmsدیکشنری انگلیسی به فارسیتأیید می کند، تصدیق کردن، شهادت دادن، بطور قطع گفتن، اظهار کردن، اثبات کردن، تصریح کردن
affirmsدیکشنری انگلیسی به فارسیتأیید می کند، تصدیق کردن، شهادت دادن، بطور قطع گفتن، اظهار کردن، اثبات کردن، تصریح کردن