افسر رابطliaison officerواژههای مصوب فرهنگستانفردی که وظیفۀ او ایجاد درک مشترک و وحدت عمل میان یگانهای مختلف نیروهای نظامی یا نیروهای انتظامی و دیگر سازمانهاست
افسر شکایاتclaims officerواژههای مصوب فرهنگستانافسر یا کارمند نظامی یا انتظامی که آموزش حقوقی دیده است و درنتیجه برای اجرای تحقیقات و بررسی شکایات مراجعان واجد شرایط است
افسر عملیاتaction officerواژههای مصوب فرهنگستانافسری که در اجرای اقدامات عملیاتی مخفی، بهویژه برونمرزی، شرکت دارد
افسر رابط اطلاعاتیcase officerواژههای مصوب فرهنگستان1. افسر اطلاعاتی که وظیفۀ استخدام یا اجیر کردن عوامل اطلاعاتی و هدایت فعالیتهای آنها را بر عهده دارد 2. افسری که افسر رسمی ستاد سازمان اطلاعاتی است