خیراتدیکشنری فارسی به انگلیسیalms, benefaction, benevolence, charities, collection, eleemosynary, offering, welfare
palmsدیکشنری انگلیسی به فارسیکف دست ها، نخل، نخل خرما، وجب، نشانه پیروزی، کامیابی، کف دست انسان، کف پای پستانداران، کف هر چیزی، کش رفتن، رشوه دادن، با کف دست لمس کردن
calmsدیکشنری انگلیسی به فارسیآرامش می یابد، ارامش، سکوت، سکون، بی سر و صدایی، فرو نشاندن، ارام کردن، ساکت کردن