annoysدیکشنری انگلیسی به فارسیعصبانی می شود، تحریک کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، ازردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، خشمگین کردن، مزاحم شدن، عاجز کردن، عصبانی کردن
غاز تایوانیAnas formosaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای کوچک جثه از اردکیان و راستۀ غازسانان با بدن حنایی یا قهوهای روشن و بالهای سفید
هنوزلغتنامه دهخداهنوز.[ هََ ] (ق ) تاکنون و تا حال . (برهان ) : دلم پرآتش کردی و قد و قامت کوزفرازنامد هنگام مردمیت هنوز؟ آغاجی .هنوز از لبت شیر بوید همی دلت ناز و شادی بجوید همی . فردوسی .بدو گفت
عنوزلغتنامه دهخداعنوز. [ ع َ ] (ع ص ) دچارشده به داهیه و سختی . (از اقرب الموارد). عَنیز. رجوع به عنیز شود.