حنواءلغتنامه دهخداحنواء. [ ح َ ] (ع ص ) ناقة حنواء؛ ناقه ٔ گوژپشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مؤنث احنی به معنی گوژپشت و منحنی . (از اقرب الموارد).
انوالغتنامه دهخداانوا. [ اَن ْ ] (از عربی ، اِ) انواء : ز بس بدایع چون بوستان پر از انوارز بس جواهر چون آسمان پر از انوا. مسعودسعد.شکوفه ها همه انوای باغ گردون است که چون پدیدشدند افتتاح کرد سما. مسعودسعد.
انواءلغتنامه دهخداانواء. [ اَن ْ ] (ع اِ) ج ِنَوء، منزل های ماه . (مهذب الاسماء). ستاره ٔ مایل بغروب یا آن طالع است و آن منزلی است قمر را از منازل بیست وهشت . (آنندراج ). مجادیح السماء، انواء آسمان و نوء غروب کردن منزلی از منازل ماه و طلوع کردن منزلی دیگر مقابل آن . (منتهی الارب ): و توالت الا
با این وجوددیکشنری فارسی به انگلیسیanyway, however, nevertheless, nonetheless, notwithstanding, still, withal, yet