assayingدیکشنری انگلیسی به فارسیتست کردن، سنجیدن، محک زدن، کوشش کردن، چشیدن، تحقیق کردن، ازمایش کردن، ازمودن، عیارگیری کردن، عیار گرفتن، باز جویی کردن
جریان اقیانوسیocean currentواژههای مصوب فرهنگستانحرکت آب اقیانوسها به شکل یک چرخۀ منظم طبیعی یا بهصورت جریانی پیوسته در امتداد مسیری معین