athwartدیکشنری انگلیسی به فارسیاتوارت، از طرفی بطرف دیگر، برخلاف، از وسط، از این سو بان سو، برضد، مخالف
زنجیرگاهعمودathwart hawseواژههای مصوب فرهنگستانموقعیت شناوری که عمود بر زنجیرگاه شناورِ درلنگرِ دیگر قرار دارد
زنجیرگاهعمودathwart hawseواژههای مصوب فرهنگستانموقعیت شناوری که عمود بر زنجیرگاه شناورِ درلنگرِ دیگر قرار دارد
سرتاسردیکشنری فارسی به انگلیسیall, allover, along, athwart, out-and-out, over, per-, thorough, through, throughout, trans-, wholly
جلوگیردیکشنری فارسی به انگلیسیathwart, balk, bar, blocker, check, constraint, exclusive, fence, hindrance, preventive, impediment, inhibition, inhibitory, obstacle