بیدار، بیدار کردن، بیدار شدن، بیدار ماندن، من تبه
ببخشید
بیدار شدید، کاملا بیدار، هوشیار، هشیار، اگاه، مراقب، سرحال
بیدار شدم، بیدار کردن، بیدار شدن، بیدار ماندن
آهگ
havaiki
بیدار شدم
بیدار می شود، بیدار کردن، بیدار شدن
بیدار می شود، بیدار کردن، بیدار شدن، بیدار ماندن
بیدار شدن
بیداری
awake
wide-awake
awake, awaken, wake, waken
alertly, sharp, jealously, watchfully, wide-awake
awake, conscious, sleepless, up , vigilant, wakeful
ناامید کردن
بازتاب
لوئیس Wideawake