عجروزلغتنامه دهخداعجروز. [ ع ُ ] (ع اِ) عُجْرور. خطی که از باد بر ریگ پیدا گردد. ج ، عَجاریز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
حصیرپوشلغتنامه دهخداحصیرپوش . [ ح َ ] (ن مف مرکب ) پوشیده به حصیر: سقف خانه را حصیرپوش کردن ؛ بر بالای تیرها حصیرافکندن و بر زبر آن شفته ریختن و سپس کاه گل کردن .
اجرازلغتنامه دهخدااجراز. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جَرْز و جِرْز و جُرز. || ارض اجراز؛ بصیغه ٔ جمع بمعنی ارض جُرز است . زمین بی نبات . (منتهی الارب ). || طوت الحیة اجرازها؛ پیچید و درنوردید مار جسم خود را. (منتهی الارب ).
اجرازلغتنامه دهخدااجراز. [ اِ ] (ع مص ) لاغر گردیدن : اجرزت الناقة. || بقحط و خشک سال رسیدن : اجرز فلان ؛ اذا اَمحَل َ. (منتهی الارب ). || مضطر کردن بسوی سختی ، ومنه المثل : اجرزنی و ابتغی النوافل . (منتهی الارب ).
اسپروزلغتنامه دهخدااسپروز. [ اِ پ َ / پ ُ ] (اِخ ) نام کوهیست بسیار بلند و رفیع. (برهان ) (جهانگیری ). این کوه در بندهش فصل 12 بندهای 29 و 36 اسپروچ یاد شده و