گورمیانلغتنامه دهخداگورمیان . (اِخ ) یکی از کوههای کردستان صحنه . (از جغرافیای غرب ایران تألیف د مرگان ترجمه ٔ کاظم ودیعی ص 49).
گورمونلغتنامه دهخداگورمون . [ مُن ْ ] (اِخ ) رمی دُ (1858 - 1915 م .). نویسنده ٔ فرانسوی که در بازوش آن هولم (ارن ) متولد شد. آثار او انتقادی و به سبک سمبولیسم است .
بریمانلغتنامه دهخدابریمان . [ ب َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ بَریم .رجوع به بریم شود. || جگر و کوهان شتر که به درازا بریده به رشته و مانند آن پیچند. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || دو سپاه عرب و عجم . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ).