behaveدیکشنری انگلیسی به فارسیرفتار كردن، رفتار کردن، درست رفتار کردن، سلوک کردن، حرکت کردن، ادب نگاهداشتن
بوفهلغتنامه دهخدابوفه . [ ف ِ ] (فرانسوی ، اِ) محل فروش نوشابه و مواد خوراکی در رستورانها و اماکن عمومی . || جای غذا خوردن در باشگاهها، تماشاخانه ها، ایستگاههای راه آهن و غیره . || قفسه ٔ چوبی یا فلزی که لوازم سفره را در آن جای دهند. (فرهنگ فارسی معین ).
behavesدیکشنری انگلیسی به فارسیرفتار می کند، رفتار کردن، درست رفتار کردن، سلوک کردن، حرکت کردن، ادب نگاهداشتن
عمل کردندیکشنری فارسی به انگلیسیact, behave, ize _, function, operate, perform, play, tread, treat, walk, work
رفتار کردندیکشنری فارسی به انگلیسیacquit, act, bear , behave, comport, deal, demean, deport, do, treat, use, walk
behavesدیکشنری انگلیسی به فارسیرفتار می کند، رفتار کردن، درست رفتار کردن، سلوک کردن، حرکت کردن، ادب نگاهداشتن