behavesدیکشنری انگلیسی به فارسیرفتار می کند، رفتار کردن، درست رفتار کردن، سلوک کردن، حرکت کردن، ادب نگاهداشتن
بؤوزلغتنامه دهخدابؤوز. [ ب ُئو ] (ع اِ) (از «ب ٔز») ج ِ باز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جمع باز که مرغی است شکاری . (آنندراج ).
باویسیلغتنامه دهخداباویسی . (اِخ ) دهی از دهستان سرقلعه گرمسیر ولدبیگی بخش ثلاث کرمانشاهان . دارای 150 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
بااوشلغتنامه دهخدابااوش . (اِ) خیار بزرگی باشد که بجهت تخم نگاه دارند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || خیار خرد. (شرفنامه ٔ منیری ). || خوشه ٔ کوچک انگور را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (سروری ).