کورسازی 2blinding 2, blinding askingواژههای مصوب فرهنگستانروشی که با استفاده از آن حداقل یکی از گروههای مربوط به پژوهش، مانند مطالعهشونده، پژوهشگر، تحلیلگر آماری، متوجه نشود که در کدام بازوی مطالعه قرار دارد
ترکیبسازی قهوهblending 2واژههای مصوب فرهنگستانآمیختن چند قهوه با خاستگاه یا گونهها یا زیرگونهها یا درجات برشتگی متفاوت برای تهیة قهوة ترکیبی
آمیزهسازی 1blending 1واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی در واژهسازی که ازطریق آن دو عنصر زبانی با رعایت قواعد زبانی در هم ادغام میشوند
کورسازی 2blinding 2, blinding askingواژههای مصوب فرهنگستانروشی که با استفاده از آن حداقل یکی از گروههای مربوط به پژوهش، مانند مطالعهشونده، پژوهشگر، تحلیلگر آماری، متوجه نشود که در کدام بازوی مطالعه قرار دارد
کورسازی 1blinding 1واژههای مصوب فرهنگستانروشی درخدماترسانی که در آن ارائهدهندۀ خدمات از درونداد یا برونداد واقعی بیخبر است
خیره کنندهدیکشنری فارسی به انگلیسیblinding, breathtaking, brilliant, dazzler, flashy, imposing, intriguing, meteoric, prismatic, resplendent