بلورلغتنامه دهخدابلور. [ ب َل ْ لو / ب ِل ْ ل َ / ب ِ وَ / ب ُ ] (ع اِ) معرب از کلمه ٔ بریلس یونانی ، لکن بریلس در یونانی بمعنی زبرجد و یا حومه یعنی زمرد ذبابی بوده است و در عربی از آن معنی ب
گولیورلغتنامه دهخداگولیور. [ لی وِ ] (اِخ ) گالیور. گلیور. قهرمان داستان «مسافرتهای گولیور» نوشته ٔ داستان نویس انگلیسی جانتن سویفت (1667 - 1745 م .) میباشد.
بلگورلغتنامه دهخدابلگور. [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی ، بخش صومعه سرا، شهرستان فومن . سکنه ٔ آن 1269 تن . آب آن از رودخانه ٔ ماسوله و محصول آن برنج و توتون سیگار و ابریشم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
بلورلغتنامه دهخدابلور. [ ] (اِخ ) (جزیره ٔ ...) جزایر کی به این کوره ٔ قباد خوره رود، جزیره ٔ هنگام ، جزیره ٔ خارک ، جزیره ٔ رم ، جزیره ٔ بلور. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 150).