warningدیکشنری انگلیسی به فارسیهشدار، اخطار، اعلام، اعلام خطر، زنگ خطر، اشاره، اگاه کردن، تحذیر، اژیر
suborningدیکشنری انگلیسی به فارسیفراموش کردن، دزدکی و محرمانه چیزی کسب کردن، کسی را بکاربد اغواء کردن