careدیکشنری انگلیسی به فارسیاهميت دادن، مراقبت، توجه، سرپرستی، مواظبت، پرستاری، تیمار، غم، پروا، بیم، دلواپسی غم، غم خوردن، سرپرستی کردن
اثر انتقالیcarry-over effectواژههای مصوب فرهنگستاناثر انتقالیافتۀ یک تیمار از دورهای به دورۀ دیگر در آزمایشی از مطالعات متقاطع (crossover studies)
همراهروcarryover 2/ carry-overواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ مایع یا جامد زائدی که همراه با خروجی بالای برج تقطیر (overhead) یا برج جذب یا واکنشگاه از آنها خارج میشود
miscarryدیکشنری انگلیسی به فارسیگمراه کردن، صدمه دیدن، خیط و پیت شدن، بجایی نرسیدن، نتیجه ندادن، عقیم ماندن، اشتباه کردن، بچه انداختن، سر خوردن