تدارکگر پذیراییcatererواژههای مصوب فرهنگستانشخص یا شرکتی که سازماندهی و تدارک غذا و نوشیدنی را برای مجالس یا مهمانیها یا مناسبتهای مشابه بر عهده دارد
تخلخل پراکندهscattered porosityواژههای مصوب فرهنگستانتخلخلی که بهطور یکنواخت در فلز جوش پخش شده باشد
chatteredدیکشنری انگلیسی به فارسیچرت زدن، پچ پچ کردن، تندتند حرف زدن، چهچه زدن، تند و ناشمرده سخن گفتن