شتلملغتنامه دهخداشتلم . [ ش ُ ت ُ ل ُ ] (اِ) مخفف اشتلم . درشتی کردن بغیر موقع و بیجا. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لاف و گزاف : ای گشته برای تو موافق انجم گشتی چو به جود شهره نزد مردم از گردش این زمانه ٔ پرشتلم نامت نشود ز دفتر هستی گم .انور
شتلم کردنلغتنامه دهخداشتلم کردن . [ ش ُ ت ُ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اشتلم کردن . رجوع به شتلم و اشتلم کردن شود.