انسجامcohesion 1, cohesivenessواژههای مصوب فرهنگستانوجود ارتباط صوری مناسب در جملات متن که با به کار بردن عناصر زبانی مانند حروف ربط و جز آن تأمین میشود
همبستهدیکشنری فارسی به انگلیسیalloy, bound, close-knit, cohesive, conjunctive, correlative, incorporated, nexus, united, unity
سر صافblunt end, butt endواژههای مصوب فرهنگستانسر همتراز یک دِنای دورشتهای که براثر برش زیمایهای یکنواخت دو رشته پدید آمده است متـ . سر تراز flush end سر ناچسب non-cohesive end
سر چسبندهsticky end, cohesive end, staggered endواژههای مصوب فرهنگستانسر ناهمتراز حاصل از برش زیمایهای قطعهای از دِنای دورشتهای که با سر مکمل خود از قطعهای دیگر جفتوجور میشود متـ . پایانۀ چسبنده sticky terminus, cohesive terminus پایانۀ جورشونده compatible terminus, compatible end پایانۀ بیرونزده protruding terminus