couplesدیکشنری انگلیسی به فارسیزوج ها، زوج، زن و شوهر، جفت، دوتا، نر و ماده، جفت شدن، جفت کردن، وصل کردن، بهم بستن، پیوستن، جماع کردن، عمل امتزاج و جفت کردن
زبانة قلابcoupler knuckleواژههای مصوب فرهنگستانبخش ریختهگریشدة و لولایی کَلّگی برای اتصال به قلاب مجاور
جُفتگر فراخباند روی خط برقbroadband over power line couplerواژههای مصوب فرهنگستانجُفتگری در نقاط ورودی گیرندۀ فراخباند روی خط برق که پیش از پردازش نشانک، مؤلفههای پایینبسامد را حذف میکند اختـ . جُفتگر فراروخ BPL coupler
جفتگر آکوستیکیacoustic couplerواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که در تبدیل نشانک/ سیگنال صوتی به نشانک/ سیگنال الکتریکی و برعکس بهعنوان رابط عمل میکند
جفتگر دسترسیaccess couplerواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که بین سرهای دو تار نوری قرار میگیرد و خروج و ورود نشانکها/ سیگنالها به یکی از آن تارها را میسر میکند
جُفتگر فراخباند روی خط برقbroadband over power line couplerواژههای مصوب فرهنگستانجُفتگری در نقاط ورودی گیرندۀ فراخباند روی خط برق که پیش از پردازش نشانک، مؤلفههای پایینبسامد را حذف میکند اختـ . جُفتگر فراروخ BPL coupler