complexدیکشنری انگلیسی به فارسیپیچیده، مجموعه، عقده، مجموع، هم تافت، گروهه، اچار، مجتمع، مختلط، بغرنج، مرکب از چند جزء
کاملساخت،تکمیلشدهcomplectionواژههای مصوب فرهنگستاندر مورد فضای سنجهای، فضای کاملی که با افزودن صوری حد دنبالههای کوشی (Cauchy sequences) به فضای سنجهای مفروض، حاصل شده باشد