جمع آوری شده، جمع اوری کردن، جمع شدن، فرا خواندن
دلم برات تنگ شده
گریه کرد، غرغر کردن، غرولند کردن، جویده سخن گفتن، من من کردن
مادر شدن، مادری کردن، پروردن
حرف زدن
unmustered