contourدیکشنری انگلیسی به فارسیکانتور، حد فاصل، محيط مرئي، نقشه برجسته، خط فاصل درنقشه های رنگی، نقاشی کردن
شمارگر 1conteur, counter, compteur (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی برای اندازهگیری مقدار مصرف آب و برق و گاز