createدیکشنری انگلیسی به فارسیايجاد كردن، ساختن، ایجاد کردن، خلق کردن، فراهم کردن، افریدن، ناگهان ایجاد شدن، سرشتن
re-createدیکشنری انگلیسی به فارسیمجددا ایجاد کنید، از نو خلق کردن، تمدد اعصاب کردن، تفریح کردن، تفریح دادن، وسیله تفریح را فراهم کردن
createsدیکشنری انگلیسی به فارسیایجاد می کند، ساختن، ایجاد کردن، خلق کردن، فراهم کردن، افریدن، ناگهان ایجاد شدن، سرشتن
re-createdدیکشنری انگلیسی به فارسیمجددا ایجاد شد، از نو خلق کردن، تمدد اعصاب کردن، تفریح کردن، تفریح دادن، وسیله تفریح را فراهم کردن
re-createدیکشنری انگلیسی به فارسیمجددا ایجاد کنید، از نو خلق کردن، تمدد اعصاب کردن، تفریح کردن، تفریح دادن، وسیله تفریح را فراهم کردن
ایجاد کردندیکشنری فارسی به انگلیسیbeget, breed, build, create, do, effects, effectuate, establish, generate, provoke, inspire, institute, make, produce, spawn, usher
createsدیکشنری انگلیسی به فارسیایجاد می کند، ساختن، ایجاد کردن، خلق کردن، فراهم کردن، افریدن، ناگهان ایجاد شدن، سرشتن
recreateدیکشنری انگلیسی به فارسیبازسازی کردن، از نو خلق کردن، تمدد اعصاب کردن، تفریح کردن، تفریح دادن، وسیله تفریح را فراهم کردن