آیین آمرزشfunerary cult, burial cultواژههای مصوب فرهنگستانمراسمی که بستگان متوفی با حضور روحانیان، ضمن تقدیم نثارها، برای شادی روح درگذشته در مقبرۀ وی به جای میآوردند
ایزدپیکرهcult statueواژههای مصوب فرهنگستانتندیس ایزد یا ایزدبانویی خاص که در معبد ویژۀ او قرار داده میشد
سوگپیشگانmortuary cultواژههای مصوب فرهنگستانگروهی که حرفۀ آنها برگزاری مراسم عزاداری و تقدیم پیشکشهای تدفینی برای آمرزش مردگان و سهیم شدن در رستگاری آنهاست
کیشمعبدcult templeواژههای مصوب فرهنگستانمعبدی که به برگزاری آیینی خاص برای یک خدای معین اختصاص دارد
difficultدیکشنری انگلیسی به فارسیدشوار، مشکل، سخت، صعب، سخت گیر، معضل، غامض، ژرف، پر دردسر، گرفتگیر، پر اشکال، پر زحمت
occultدیکشنری انگلیسی به فارسیمخفی، مخفی کردن، از نظر پنهان کردن، مستتر کردن، غیبی، مرموز، اسرار امیز، سری، رمزی، نهانی، پوشیده
باستانشناسیِ آیینarchaeology of cultواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ آثار مادی نشاندهندۀ تغییروتحول انگارههای دینی