جوش معیوبdefective weldواژههای مصوب فرهنگستانعیبی ناشی از گسترش عرضی ترک در جوشکاری بین دو ریل که منشأ آن محبوس شدن هوا یا ترک ریز اولیه است
نقصدار بحرانیcritical defectiveواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخشی از کار که دارای یک یا چند نقص بحرانی و گاه چندین نقص مهم و جزئی است
نقصدار عمدهmajor defectiveواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخشی از کار که عیب بحرانی ندارد، اما یک یا چندین نقص اساسی و گاه چندین نقص جزئی دارد
معیوبدیکشنری فارسی به انگلیسیbad, bum, defective, deficient, deformed, hurt, imperfect, misshapen, unsound, vicious, wrong
خرابدیکشنری فارسی به انگلیسیbad, broken-down, corrupt, defective, desolate, down , fallen, gone, spoilage, stale, unsound, wrong
ناقصدیکشنری فارسی به انگلیسیabortive, bum, defective, deficient, deformed, halfway, imperfect, inchoate, incomplete, incompletely, lean, malformed, misshapen, monstrous, odd, partial, ragged, scant, vicious, wanting
نقصدار بحرانیcritical defectiveواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخشی از کار که دارای یک یا چند نقص بحرانی و گاه چندین نقص مهم و جزئی است