تاریک، تیره کردن
می فهمه، خیال کردن، پنداشتن، فرض کردن، عقیده داشتن
تیلور را می بیند
جوزف دیمز تیلور را می بیند
deisms، خداپرستی، خداگرایی
متراکم، انبوه، چگال، غلیظ، محکم، سفت، پر پشت، خنگ، احمق، متکاثف