distortedدیکشنری انگلیسی به فارسیتحریف شده، تحریف کردن، کج کردن، از شکل طبیعی انداختن، پیچاندن، ناهموار کردن، بر گرداندن
دگرگردان واجدایشsegregation distorter, SDواژههای مصوب فرهنگستانژن یا عامل دیگری که نسبت واجدایش دگرهها را بر هم میزند
distortedدیکشنری انگلیسی به فارسیتحریف شده، تحریف کردن، کج کردن، از شکل طبیعی انداختن، پیچاندن، ناهموار کردن، بر گرداندن
distortedدیکشنری انگلیسی به فارسیتحریف شده، تحریف کردن، کج کردن، از شکل طبیعی انداختن، پیچاندن، ناهموار کردن، بر گرداندن