divideدیکشنری انگلیسی به فارسیتقسیم کنید، اب پخشان، تقسیم کردن، جدا کردن، قسمت کردن، پخش کردن، بخش کردن، مجزا کردن، سوا کردن، طبقه بندی کردن
حکومت دوپارهdivided government, divided party governmentواژههای مصوب فرهنگستانحکومتی که در آن قوة اجرایی در دست یک حزب و یک یا هر دو مجلس قانونگذاری در دست حزب دیگر باشد
subdividedدیکشنری انگلیسی به فارسیتقسیم شده است، طبقه بندی کردن، بخشیزه کردن، بقسمت های جزء تقسیم کردن، باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن