envisagedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی شده، روبرو شدن، در نظر داشتن، انتظار داشتن، در ذهن مجسم کردن
envisagedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی شده، روبرو شدن، در نظر داشتن، انتظار داشتن، در ذهن مجسم کردن
تصور کردندیکشنری فارسی به انگلیسیconceive, envisage, envision, expect, fancy, figure, imagine, picture, presume, think, ween
envisagedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی شده، روبرو شدن، در نظر داشتن، انتظار داشتن، در ذهن مجسم کردن