factorدیکشنری انگلیسی به فارسیعامل، فاکتور، ضریب، عامل مشترک، حق العمل کار، نماینده، عامل محافظت در برابر نور آفتاب
ناباروری چندعاملیcoexisting factors infertilityواژههای مصوب فرهنگستانوجود ناباروری هم در زن و هم در مرد یا وجود بیش از یک اشکال در یکی از آنها
ناباروری زهدانیuterine factor infertilityواژههای مصوب فرهنگستانناباروری زنان ناشی از وجود اشکالات کالبدشناختی در زهدان یا در درونزهلاد متـ . ناباروری رحمی
ناباروری لولهایtubal factor infertilityواژههای مصوب فرهنگستانناباروری زنان ناشی از ناهنجاری لولههای زهدان (uterine tube)
ناباروری مردانهmale factor infertilityواژههای مصوب فرهنگستانناباروری زوج ناشی از وجود اشکال در دستگاه تناسلی مرد
factorدیکشنری انگلیسی به فارسیعامل، فاکتور، ضریب، عامل مشترک، حق العمل کار، نماینده، عامل محافظت در برابر نور آفتاب
عامل 2factorواژههای مصوب فرهنگستانچندجملهای یا عددی که چندجملهای یا عدد مفروضی بر آن بخشپذیر باشد